ماه قلب من به قلم فاطمه سیاوشی
پارت پانزده :
_سلام آقا دوتا نون می خوام...
نون داغ را جلوم گذاشت...پولشو حساب کردم و به سمت سوپری اون طرف خیابون رفتم...چهارتا تخم مرغ خریدم و به طرف خونه راه افتادم...صبح ها تهران انگار جور دیگه ای بود...بوی نون تازه، آدمایی که صبح بلند میشن و هر کدوم به یه سمت می روند...پیرزن های سبد به دست که س
مطالعهی این پارت حدودا ۵ دقیقه زمان میبرد.
این پارت ۱۱۹۲ روز پیش تقدیم شما شده است.
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
یاس
30هعی!😓..ولی نویسنده پارتا خعلی کم شده ها😶..راستی شما گفتید اینجا ها واقعیته..منظورتون قتل بود یا کلا روابط کامی و زهرا و الی هم هستش؟؟